درباره الی
و تصویر خاموشی قلبم را در روشنای آرزوهایت... تو فریاد سکوتم را در میان واژگان روزمره زندگی نشنیدی، تو فرصتی نداشتی برای برداشتن سیب سرخی از دستانم، فرصتی نداشتی برای باور کردن باورهایم، جاده ها چنان تو را در خود گرفتار کرده اند، که لحظه ای توان ایستادن نداری... تو فرزند سفر بودی، و من نواده سکوت خویشتن... دیگر انتظارت را به انتظار نخواهم نشست، برو مسافر؛ جاده قدم های تو را دلتنگ است...
نوشته شده در جمعه 90/9/18ساعت
9:14 عصر توسط الی نظرات ( ) | |