درباره الی
میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی .... ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با خدا حافظی بعضی ها از چشمت جاری میشه مردی نزد روانپزشک رفت و از غمی که در سینه داشت سخن گفت. روان پزشک پاسخ داد : در شهر دلقکی ست که مردم را میخنداند و شاد میکند نزد او برو تا غم خود را فراموش کنی ، مرد لبخند تلخی زد و گفت : من همان دلقکم!!! اگه یه روز از خواب بیدار شی و ببینی تموم زندگیت یه فیلم بوده اسم فیلم و چی میزاری؟ دلتنگی تنها نصیب من بود از تمام زیبایی هایت . . .